شنیدم که پیری پسر را به خشم
ملامت همی کرد کای شوخ چشم
تو را تیشه دادم که هیزم شکن
نگفتم که دیوار مسجد بکن
زبان آمد از بهر شکر و سپاس
به غیبت نگرداندش حق شناس
گذرگاه قرآن پنداست گوش
به بهتان و باطل شنیدن مکوش
دو چشم از پی صنع باری نکوست
زعیب برادر فروگیر و دوست
×××
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1391نظر بدهید
| 19:30 | نویسنده : خداداد |